? I'm nobody, who are you

سلام خوش آمدید

داستان های متحرک ( سارا و دایناسور )

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۴ ب.ظ


 

تولد سارا بود و او یک بازی جدید کامپیوتری بنام جستجوی دایناسور

 را هدیه گرفته است.

سارا به خودش گفت: این خیلی عالی است، این همان چیزی است که می خواستم




 

سارا  تصمیم گرفت، بازی جدیدش را امتحان کند.او کامپیوتر را روشن کرد و سی دی را داخل آن گذاشت و به صفحه مانیتور نگاه کرد. علامت عجیبی روی صفحه ظاهر شد.




سارا روی آن علامت کلیک کرد و یکدفعه اتفاق عجیبی افتاد. نورررررررر





سارا پرسید: من کجا هستم؟

پسرکی که کنارش ایستاده بود، گفت: توی بازی جستجوی دایناسور هستی. ما باید استخوانهای قدیمی دایناسور را پیدا کنیم



 

سارا یک استخوان طلائی که در زیر بوته ها پنهان بود را برداشت و گفت: یکی اینجاست.

پسرک فریاد زد: وای، نه. تو نباید استخوانهای طلائی را برمی داشتی، حالا باید مواظب دایناسور باشیم.




ناگهان آنها صدائی را از پشت سرشان شنیدند و زمین زیر پایشان به لرزه در آمد. صدای نعره دایناسور آمد.

سارا و پسرک دویدند اما دایناسور نزدیکتر می شد. آنها پشت یک بوته پنهان شدند.

سارا پرسید اگر دایناسور ما را بگیرد چه می شود. پسرک گفت: باید  بازی را از اول شروع کنیم




 

سارا فریاد زد، نگاه کن ، دایناسور اینجاست. ناگهان او دوباره همان علامت عجیب را که قبلا روی کامپیوترش بود، را دید. آنرا لمس کرد و دوباره



نورررررررر




 

سارا در خانه اش، کنار کامپیوتر نشسته بود.او به بازی نگاه کرد و گفت: بای بای دایناسور، شاید من بازی دیگری بکنم


  • وحید صادق

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات