نمیدانم که سرگردان چرایم
گهی نالان گهی گریان چرایم
همه دردی بدوران یافت درمان
ندانم مو که بیدرمان چرایم
- ۰ نظر
- ۲۳ تیر ۰۳ ، ۰۰:۲۱
نمیدانم که سرگردان چرایم
گهی نالان گهی گریان چرایم
همه دردی بدوران یافت درمان
ندانم مو که بیدرمان چرایم
گفتی که مستت میکنم
پر زانچه هــستت میکنم
گـــفتم چـــگونه از کجا؟
گفتی که تا گـفتی خودآ
گفتی که درمــانت دهم
بر هـــــجر پـایـانت دهم
گفتم کجا،کی خواهد این؟
گفتی صـــبوری باید این
Grow old along with me!
The best is yet to be,
The last of life, for which the first was made:
Our times are in His hand
Who saith "A whole I planned,
Youth shows but half; trust God: see all, nor be afraid!''
All Nature is but Art, unknown to thee;
All Chance, Direction, which thou canst not see;
All Discord, Harmony, not understood;
All partial Evil, universal Good:
And, spite of Pride, in erring Reason's spite,
One truth is clear, "Whatever IS, is RIGHT."