? I'm nobody, who are you

سلام خوش آمدید

مرا ویرانه کردی خانه ات آباد! باور کن

دوشنبه, ۳ دی ۱۴۰۳، ۱۱:۱۴ ق.ظ

خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد، باور کن

یقینی در گمان پیچید و دستم داد، باور کن

تو مثل هر چه هستی در درون من نمی گنجی

مرا ویرانه کردی خانه ات آباد! باور کن

اگرچه بر دلم بارید طوفان عظیم شک

پلی بین دل ما بود از پولاد، باور کن

نمی فهمم زبان واژه های آتشینت را

رهایی مثل یک آشوب، یک فریاد باور کن

تو از نسل عقیم گریه های رفته از یادی

که تنهایی تو را در چشم هایم زاد، باور کن

 

شاعر: عبدالجبار کاکایی

  • وحید صادق

نظرات (۱)

  • حسن مجیدیان
  • عالی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    آخرین نظرات