? I'm nobody, who are you

سلام خوش آمدید

م مثل مادر...

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ب.ظ

ساعت 3 نصف شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود . پسر باعصبانیت گفت چرا این وقت شب مرا ازخواب بیدارکردی؟ مادرگفت 25 سال قبل درهمین موقع شب تو مرا ازخواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد صبح سراغ مادرش رفت .وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت...ولی مادر دیگر دراین دنیا نبود.....  

  • وحید صادق

نظرات (۶)

  • مامان نیما
  •  با سلام
    امیدوارم ماه خوب رو شروع کرده باشید
    اقای صادق مراکز استانها هم برای امتحان فردا هست ؟
    ممنون
    پاسخ:

           سلام

    متشکر

    همچنین شما

    بله میاد

    سلام مجدد.من نمیتونم تو سایت مدرسه نظر بذارم.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
    پاسخ:
    سلام
    نباید مشکلی داشته باشه
    سلام ایشالا که خوب وخوش  وسرحالید.توی جلسه صحبتی از اینکه عکس بچه ها رو تو نت ذخیره کنیم شد.عکس ها روچطوری وکجا ثبتشون کنیم؟
    پاسخ:
    سلام روی عکس ها کلیک کنید و ذخیره کنید
  • مامان نیما
  • خواهش میکنم
    من حقایقو گفتم
  • مامان نیما
  • سلام
    اونقدر درگیر درس و مشق نیما شدم ک اصلا فرصت نمیشه اینجا سر بزنم
    انشالله سر فرصت تک تک مطالبتون ک مطمعنم عالی هستن و میخونم و به قول امروزیا لااایک میکنم
    موفق باشید
    پاسخ:
    خواهش میکنم
    شما لطف دارید
    نظرتون تو سایت خیلی عالی بود ممنون

    با  سلام 

    خیلی  وقت  بود که فرصت  نشد  ه   بو د به وبلاگتون سر  بزنم   این  حباب  ها رو که   تو وبتون  گذاشته بودید    خیلی  جالب  میشه دوباره  بذلریدشون   


    این   مطلبتون  واقعا   تکون دهنده   بود   هیچ کس مثل مادر نمیشه 

    پاسخ:

    خواهش میکنم

    خیلی ممنون

    شما همواره به بنده لطف داشتید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    آخرین نظرات